در حال نمایش 4 نتیجه

رنگ آبی یکی از رنگ‌های اصلی است که با نور مرئی با طول موج بین ۴۴۰ تا ۴۹۰ نانومتر متناظر است. این رنگ از رنگ‌های زبان اچ‌تی‌ام‌ال (HTML) است و می‌توان آن را با درج نام انگلیسی آن (blue) در صفحات وب به کار برد.

در اکثر زبان‌های کهن واژه‌ای وجود نداشته که مترادف رنگ آبی باشد و در بسیاری از زبان‌های امروزین هم از یک واژه برای اشاره به رنگ سبز و آبی استفاده می‌شود. ویلیام گلدستون دانشمند و سیاستمدار بریتانیایی از اولین افرادی بود که در سال ۱۸۵۸ به تحقیق در مورد این زمینه پرداخت. وی با بررسی اودیسه و دیگر متن‌های یونانی باستان متوجه شد که هیچ چیزی با رنگ آبی توصیف نشده و گویا اصلاً برای یونانی‌ها با وجود زبان و ادبیات بسیار غنی خود رنگ وجود نداشته‌است. لازاروس گیگر زبان‌شناس آلمانی تحقیق گلدستون را پی گرفت و متوجه شد که این وضعیت در فرهنگ‌های دیگر هم صادق است. او حماسه‌های ایسلندی، قرآن، داستان‌های باستانی چینی و نسخه‌های عبری کتاب مقدس را مطالعه کرد و نتیجه گرفت که هیچ رنگ آبی – به معنایی که ما اکنون آن را می‌شناسیم – وجود نداشته است و آبی از سبز و سایه‌های تیره‌تر قابل تشخیص نبوده‌است.

در ادبیات کلاسیک ایران هم برای توصیف رنگ آسمان و دریا معمولاً از کلمه خضرا/سبز استفاده می‌شد. مثلاً: ناصر خسرو می‌گوید: «ای قبه گردندهٔ بی‌روزن خضرا» یا مولانا می‌سراید: «آن ببین که بحر خضرا را شکافت» یا حافظ: «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو». در برخی اشعار نیز به همرنگی آسمان و سنگ زبرجد/زمرد که سبزرنگ است اشاره شده؛ مثل حافظ: «بر این رواق زبرجد» یا «بر قبه طارم زبرجد». فیروزه‌ای و کبود/ازرق نیز دیگر واژه‌هایی هستند که با بسامد کمتری برای اشاره به رنگ آسمان استفاده شده‌اند. واژه «آبی» در فارسی قدیم به معنای «میوه به» بوده و تا قبل از نهضت بازگشت هیچوقت از این کلمه در معنای رنگ استفاده نشده نبود.[۱] علت این موضوع آن است که انسان ها در طول تاریخ کم کم با رنگ های مختلف آشنا شده اند و در ابتدا فقط رنگ های معدودی را می شناخته اند. با توجه به سیر آشنایی بشر با تنوع رنگ‌ها، ایرانیان نیز در گذشته نسبت به امروز رنگ‌های کمتری را می‌شناختند و در دورۀ کلاسیک هنوز رنگ‌های سبز و آبی را از هم تفکیک نکرده بودند. از آنجا که چگونگی نام‌گذاری رنگ‌ها در زبان، بر چگونگی ادراک رنگ‌ها تاثیر می‌گذارد، برخی فارسی زبانان در غیاب رنگ‌واژۀ مستقلی که بر تمام زیرمجموعه‌های رنگ آبی دلالت کند، این رنگ‌ها را از خانوادۀ رنگ سبز به شمار می‌آورده‌اند. به همین دلیل در این که آسمان را هم فیروزه‌ای و نیلی و لاجوردی بنامند و هم سبز و زمردی و زبرجدگون، هیچ تناقضی احساس نمی‌کرده‌اند.[۲]

در برخی زبان‌های امروزی -به خصوص زبان‌های شرق آسیا- هم هنوز آبی و سبز با یک کلمه نامیده می‌شوند یا برای توصیف رنگی که ما سبز می‌نامیم از واژه آبی استفاده می‌کنند (یا برعکس). مثلاً ویتنامی‌ها رنگ آسمان و برگ درختان را xanh می‌نامند. در ژاپن midori به معنای سبز و ao به معنای آبی است. اما اکثر ژاپنی‌ها رنگ چراغ راهنمایی را ao توصیف می‌کنند. در حالیکه چراغ راهنمایی در ژاپن دقیقاً به همان رنگ نقاط دیگر دنیاست. در تایلندی هم کلمه khiaw به معنی سبز است اما دریا و آسمان هم با همین رنگ توصیف می‌شود. در زبان کره‌ای و چینی قدیمی هم وضع مشابه است.[۳]

این وضعیت با توجه به کمیابی رنگ آبی در طبیعت چندان عجیب نیست. تقریباً هیچ حیوان آبی‌رنگی وجود ندارد. چشم‌های آبی‌رنگ نادر هستند و اکثر گلهای آبی هم پرورشی هستند. با این حال حتی در شعرهای باستانی و متون مذهبی که مرتب به آسمان اشاره دارند نیز از واژه‌ای که بتوان آن را آبی دانست استفاده نشده‌است. یک محقق برای بررسی این موضوع هیچگاه به دخترش نگفت که آسمان آبی است و بعداً وقتی از آو رنگ آسمان را پرسید. او ابتدا آن را بدون رنگ، سپس سفید و سپس آبی توصیف کرد. این نشان می‌دهد که آبی دانستن آسمان نیز به پیش‌فرض‌های زبانی ما بستگی دارد.